به نام خداوند زیبای ها
سخنرانی حجت الاسلام ماندگاری
در زمان پیامبر کاسبی بود همیشه در صف اول مسجد قبل از اذان در مسجد حاضر بود ، کار و کاسبی وی رونق چندانی نداشت یک روز به پیامبر گفت:ای پیامبر میشود کمی به من پول برای کاسبی قرض می دهی کاسبی راه بیاندازم پیامبر مقداری پول به او دادند ،کاسبی او کم کم رونق گرفت طوری که اگر قبلا قبل از اذان به مسجد می آمد در حین نماز یا آخر نماز و یا کار به جایی رسیده بود که پیامبر نمازش تمام می شد همراه یاران از مسجد خارج می شد او باز مشغول کاسبی بود .
پیامبر به او فرمود:رفقیق داری چکار می کنی (یک گناه که می کنیم با یک گناه دیگر توجیهش می کنیم )نگفت دعا کنید خدا من را هدایتم کند،گفت:یا رسول ا... دارم کار خلق ا... را ، راه می اندازم البته کار جیبش را راه می انداخت پیامبر فرمدوند: بارک الله همان چند درهی که به شما قرض داده ام را به من برگردان ،همه برکت کاسبی اش مال پول پیامبر بود کم کم چکهایش برگشت خورد و شد فقیر قبل و باز در صف اول نماز حاضر بود ،پیامبر به او فرمودند:مثل اینکه تو فقیر باشی به نفع توست.
بعضی ها قدرت دارند یاپول دارن از یاد خدا از یاد خدا غافل می شوند از خدا دور می شوند.
یک روز حضرت موسی(علیه السلام) از جایی می گذشت رودخانه ای بود بچه ها در آب بازی می کردتد ،یک بچه نابینا هم در گوشه ای نشسته بود حضرت به خداوند گفتند:خدایا به این بچه هم بینایی بده خطاب آمد این ظرفیت چشم داشتن را ندارد ،بی چشم بهتر بندگی ما را می کند حضرت موسی(علیه السلام) اسرار کردند بچه بینایی خود را به دست آورد بلند شد رفت داخل رودخانه و سر بچه ها ی ضعیف را در زیر آب کرد حضرت فرمودند عجب کاری کردم خدایا چشم هایش را به برگردان خطاب آمد دیگر نمی شود.<** ادامه مطلب... **>
ابا بصیر فرد نابینایی بود یک روز پیش پیامبر رفت و گفت:یا رسول الله دعا کن بینا شوم ،پیامبر فرمودند آیا می خواهی چشم سرت باز شود ولی احتمال داره چشم دلت بسته شود ،ابا بصیر گفت نه یا رسول الله نمی خواهم می خواهم همین دنیا چشمم بسته باشد ولی گناهی نکنم.
خوش به حال آن کسانی که ماشین دارن ولی باز به یاد خدا هستند یعنی هر چه امکانا تشان بیشتر می شود خدمتشان هم بیشتر می شود. به امام رضا به امام حسین بگیم قبل از اینکه امکاناتی به من می دهید ظرفیت آن را به من بدهید
بعضی ها ظرفیت ندارند به یک پستی، مقامی ،پولی میرسند به جای اینکه رشد کنند این پول و مقام بدبختشان می کند.
چون رو به خدا نمرند این میشه بندگی ؟بندگی این است که کاسبی من تحصیل من رو به خدا باشد.
یکی از آدم های خوش استعداد درس نخوانده بود به او گفتم چرا درس نخواندی پیر مردی بود گفت: من در زمانی رضا شاه درس می خواندم پدرم گفت: تو یا آنقدر درس می خوانی که به اسلام و مسلمین خدمت می کنی یا آنقدر پدر سوخته می شی که پدر اسلام را در می آوریس نمی خواهم بروی.
ای جوان ها بعضی از رشته ها ورزشی بعضی تفریح ها ،شغل ها،مهمانی ها،تفریح ها رو به خدا نیست .حتی به اندازه ی یک جلسه مهمانی من از خدا دور می شوم مهمانی ها باید روبه خدا باشد این می شود انطباق زندگی و بندگی.
آدم نمی شود سالی ده روز حسین حسین کند 355 روز دیگر از امام حسین(علیه السلام)دور باشد این نمی شود تعارض دارد .باید کاسبی من درس خواندن من رانندگی منو همه قدرت من رو به خدا باشد والا می شود مستی.
شرط دیگر اینک باید امام داشته باشیم یعنی هر کاری می خواهیم انجام دهیم باید یک نفر جلوی من باشد در عالم و به او نگاه کنم.همه ما برای نماز خواندن، برای حج،عزاداری ،ماه رمضان امام داریم بارک الله ،چرا برای تفریحاتمان،عروسی هایمان،رفت و آمد با رفیق هایمان،نوع درس خواندمان چرا امام نداریم؟پس زندگی ما از بندگی جدا می شود ،من در همه زندگی باید امام داشته باشم.پنج شرط لازم است که زندگیمان را با بندگی منطبق کنیم ،دو خط موازی نشود که گاهی اوقات میان آن زیگزاکی عبور کنیم.
با طهارت باشیم در تمام زندگی با طهارت باشیم ،وضو داشته با شیم و رعایت حلال و حرام و نجسی و پاکی را بکنیم.در روایت داریم، هر کس نسبت به نجسی و پاکی بی تفاوت باشد شب اول قبر دچار فشار قبر می شود ،فشار شب اول قبر برای ااین افراد و مردمی که بد اخلاق هستند.
بعضی ها خون را در روز عاشئرا پاک می دانند دستش خون آمده داخل دهانش می کند می گوید با آب دهان مخلوط شود پاک می شود،آن مقدار خونی که با آب دهان مخلوط می شود خون دندان است. بجه خانه9 را نجس می کند اهمیت نمی دهد روی ان غذا می ریزد می خورند .وقتی وجودمان نا پاک هست چگونه حسین حسین کنیم.
اگر سرویس های بهداشتی شلنگ داشته باشد ترشح کند پاک است ولی اگر با آفتابه باشد ترشح آن نجس است پنج شرط باید همه زندگی ما داشته باشد خرجش یک شلنگ است.
پنج شرط باید زندگی ها داشته باشد:
1-طهارت
2-نیت هایمان خدایی باشد اگر نیت ها خدایی باشد همه رنگ خدایی می گیرد خیلی قشنگ آدم ها همه زندگیش رنگ خدا می زند.
3- آدابش را رعایت کنیم.
4-رو به قبله و رو به خدا باشد
5-امام داشته باشد و انسان از امام دستور بگیرد
اگر این جور شد فرق پیغمبر هم با ما در این مطلب است .
خدا به پیغمبر فرموده به مردم بگو من هم بشری مثل شما هستم ،پیغمبر هم می خورد ،می خوابید عروسی داشت ولی فقط به همه این ها رنگ خدایی بخشیده داده بود. چقدر زیبا می شود اگر این چنین باشد همه ایامش حسینی می شود
اگر نباشد یک اتفاق می افتد این تغییر و تحول نباشد ما در خواب غفلتیم و خدا نکند ما در خواب باشیم و با مرگ بیدار شویم.
چقدر زیبا می شود
درباره وبلاگ
